Thursday, November 23

در و دیوار _ 1

در چیز نابکاریست ... من بار ها درباره ان فکر کردم .
اگر پای در درمیان نبود ، دیوارها به خوبی میتوانستند معنی «بن بست» را برای خود محفوظ بدارند و تا ابد بر سر این معنا بایستد .
از این گدشته در یک انگل تمام عیار است ، شخصیت او فقط به شخصیت دیوار متکی است ، و معذلک میباید در این نکته تردید کرد . زیرا اگر چه وجود در را تنها دیوار اسن که توجیه میکند ، با وجود در ، شخصیت دیوار دیگر ان برش و قاطعیت محض را نمی تواند داشته باشد . و با این همه ، اگر دیوار وجود نمی داشت ، در تمام عالم چیزی بی مصرف تر و مضحک تر از یک در پیدا نمیشد .
و با این وجود دری که به دیواری استوار نشده باشد ؛ همیشه این استعداد شگرف را دارد که تفکری را در انسان بر انگیزد ...

در واقع «یک در مستقل»که هیچ چیز خاصی نمیتواند باشد ، برای اندیشیدن معبر بسیار خوبیست و از میان چهار جوب ان میتوان به خیلی جاها راه برد .

با مشاهده یک در بلافاصله لزوم یک «دیوار» احساس میشود .
ایا با مشهاده یک دیوار هم به همان اندازه لزوم بک در را ، احساس میکنیم ؟
- گمان نمیکنم . یا لااقل ، ممکن است چنین باشد اما برای من نه چندان . من دیوار ها را از در منطقی تر میابم و معتقدم که در ها امید احمقانه ای بیش نیستند : اگر یاز باشند خاصیت دیوار را نفی میکنند و اگر بسته باشند خاصیت خود را .
اما هیچ چیز به قدر دری که قفل سنگینی بر خود اویخته باشد به موجودیت خود خیانت نکرده است .

Saturday, November 11

عشق

عشق خود یک نوع میل به تملک است . «دون خوسه» برای ان «کارمن» را کشت که ملک دیگری نگردد . «مردم میپندارند که عشق از خود گذشتگی است زیرا غالبا خواست سود و نفع کس دیگر است به زیان خویش ، ولی عاشقی که چنین کاری انجام میدهد میخواهد معشوق خود را صاحب شود . عشق از همه عواطف خودخواه تر است و از این روی همین که جریحه دار شد ، علوّّ و گرانمایگی خود را از دست می دهد . » ( به نقل از بنژامن کنستان )
ولی نیچه با لحن ملایمانه تری از عشفق سخن بگوید :
«عشق ناگهانی مردی به زنی از کجا می اید؟ ...تنها از حساسیت نیست ؛ بلکه اگر مردی در موجودی احساس ضعف و نیازمندی به کمک کند و در عین حال او را دارای یک روح عالی ببیند ، در خود یک طغیان روحی حس میکند؛ هم متاثر میشود و هم نیش میخورد . عشق برگ از همین سرچشمه میگیرد »
و این مَثَل فرانسوی را نقل میکند که :
«پاکیزه ترین بیانی که تا کنون شنیده ام این است : در عشق حقیقی روح جسد را در اغوش میگیرد . »

Thursday, November 9

فلاسفه چنین وانمود میکنند

نیچه میگوید : «فلاسفه چنان وانمود میکنند که عقایدشان نتیجه تحول ذاتی استدلال انهاست که با بی طرفی سرد و بی غل و غش و مقدسی صورت گرفته است ... ولی در حقیقت نتیجه حکم ، تصویر یا تلقینی است که در انها وجود داشته است و غالبا ارزوی قلبی انان نیز بوده است . ایشان این احکام و تصورات قبلی را به شکلی ظریف و مجرد در می اورند و بعد دلیلی برای انها می اورند»

به تقل قول از کتاب : Beyond Good and Evil , P.5.

بی عنوان

ميازار موري که دانه کش است که جان دارد و جانم به قربانت ولي حالا چرا عاقل کند کاري که باز آيد به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزي ز سر سنگ عقابي به هوا خواستن توانستن است

Wednesday, November 8

انسان

زرتشت در مردم نگریست و حیران بود . سپس چنین گفت :
انسان بندیست بسته میان حیوان و ابر انسان ؛ بندی بر فراز مَغاکی .

Tuesday, November 7

... سپاس و ستايش دانشگاه آزاد را

سپاس و ستايش دانشگاه آزاد را ، كه تركش موجب بي مدركي است و به كلاس اندرش مزيد در به دري ، هر ترمي كه آغاز مي شود موجب پرداخت زر است و چون به پايان رسد مايه ضرر ، پس در هر سالي دو ترم موجودو بر هر ترمي شهريه اي واجب ...... از جيب و جان كه بر آيد ...... كز عهده خرجش به در آيد .

بازپسین درس

زردتشت از بازگوی بازپسین درس خود وحشت داشت ؛ میترسد و میلرزد و عقب میرود تا انکه صدایی او را مخاطب قرار میدهد : « زرتشت ، تو چه اهمیتی داری ؟ سخن اخر را بگو و نابود شو ! »